معین الحق

سعی کنیم یاور حق باشیم

معین الحق

سعی کنیم یاور حق باشیم

جمع اوری یادداشتهای شخصی و برخی نظرات و دیدگاهها . مطالب علمی لزوما نظر نویسنده نمیباشد و چه بسا مطالبی را به عنوان یادداشت در اینجا نوشته ام تا مجددا به انها مراجعه کنم و درباره انها فکر کنم. نقل مطالب نویسنده باید با اجازه باشد.

درباره وضع حروف و معنای حرفی

پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۳۱ ب.ظ

پیش از تبیین اینکه وضع در حروف عام و موضوع له خاص مى‏باشد، چند نکته را (چنانچه از عبارت کتاب استفاده مى‏شود) باید در نظر داشته باشیم:

نکته اول: معنى حروف همان نسبت‏ها و ربطهایى است که فى ما بین دو چیز وجود دارند و قوام وجودى آنها وابسته به طرفین نسبت، مى‏باشد و بدون طرفین هرگز وجود نخواهند داشت، مثلا «فى» در زید فى الدّار همان نسبت و ربط ظرفى اى مى‏باشد که بین (زید) و (دار) برقرار است، معنى (من) در سرت من البصرة الى الکوفة همان نسبت ابتدایى است که بین‏ سیر و بصره موجود است، معنى «الى» همان نسبت انتهایى‏اى است که بین سیر و کوفه موجود است.

نکته دوّم: نسبت‏ها و ربطهایى که معانى حروف هستند از نظر حقیقت و هویّت با هم تباین دارند و حتّى تباین نسبت‏ها با هم در دو مرحله تحقّق دارد مرحله اوّل تباین بین نسبت‏هاى ابتدایى و انتهایى و ظرفى و ... برقرار است مرحله دوم تباین بین افراد نسبت ابتدایى و همچنین نسبت‏هاى انتهایى و بین افراد نسبت ظرفى، چه آنکه هرکدام از نسبت‏هاى ابتدایى و ظرفى و انتهایى به نوبه خود افرادى دارند مثلا نسبت ابتدایى در سرت من البصرة الى الکوفة غیر از نسبت ابتدایى است که در سرت من القم الى الطّهران موجود است و با هم تباین خواهند داشت.

نکته سوم: هریک از نسبت‏ها و ربطها در حدّ ذات خود جزئى حقیقى و مفهوم خاص مى‏باشد، مثلا نسبت ابتدایى در سرت من البصرة الى الکوفة یک مفهوم جزئى و خاص است که بر کثیرین و بر غیر خود از نسبت‏هاى دیگر صادق نخواهد بود چه آنکه هر نسبتى مشخصات مخصوص به خود دارد و مخصوص طرفین خود مى‏باشد.

نکته چهارم: هیچ‏یک از نسبت‏ها را نمى‏توانیم یک مفهوم کلى که منطبق بر بقیه نسبت‏ها باشد فرض نماییم، چه آنکه هر نسبتى، از طرفین خود قوام مى‏گیرد و مشخصات مخصوص به خود دارد، و اگر آن نسبت جزئى و خاص را مفهوم کلى فرض نماییم (تا آنکه صادق بر کثیرین باشد) از نسبت بودن و ربط بودن، و معنى حرفى بودن بیرون شده و حقیقتش منقلب خواهد گردید.

نکته پنجم: نسبت‏ها و ربطها (نسبت ابتدائى که معنى (من) و نسبت انتهائى که معنى (الى) و نسبت ظرفى که معنى (فى) مى‏باشد) به حدى زیاد و فراوان است که براى هیچ انسان و متفکرى تصور تک‏تک آن‏ها میسور نخواهد بود، چه آنکه نسبت‏ها و ربطها غیر محصور و نامحدود مى‏باشند.

با توجه به نکات پنجگانه کلمه (من) که یکى از حروف است را به عنوان مثال مورد توجه قرار مى‏دهیم که چرا و چگونه باید کلمه (من) وضع آن عام و موضوع له آن خاص باشد؟

واضع در مقام وضع نمی‏تواند تک‏تک نسبت‏هاى ابتدایى را تصور نماید و کلمه (من) را براى آن‏ها وضع کند چه آنکه نسبت‏هاى ابتدایى غیر محصورند و تصور همه آن‏ها براى‏ واضع میسور نخواهد بود و همچنین امکان ندارد یکى از نسبت‏ها را مفهوم کلى فرض نماید و با تصور آن همه افراد نسبت‏هاى ابتدایى را بالاجمال تصور نماید چه آنکه مفهوم جزئى عام و کلى نخواهد شد و بدین لحاظ واضع به ناچار باید نسبت ابتدایى به معنى اسمى را که مفهوم کلى و عام است تصور نماید و این مفهوم عام عنوان براى همه نسبت‏هاى ابتدایى به معنى حرفى خواهد بود، در نتیجه با تصور آن عام، همه نسبت‏هاى معنى حرفى را بالاجمال تصور کرده و سپس لفظ (من) را براى نسبت‏هاى ابتدایى خاص و جزئى وضع کرده است که وضع عام است و موضوع له خاص می‏باشد.

 

برگرفته از کتاب اصول الفقه با شرح فارسی. اصغری

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۰۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی