این شهر را صابر خراسانی در محضر رهبر انقلاب خوانده است
فاطمه علت است خلقت را
فاطمه حرمت است حرمت را
فاطمه فاطمه است بی کم و کاست
فاطمه زهره است ظلمت را
این شهر را صابر خراسانی در محضر رهبر انقلاب خوانده است
فاطمه علت است خلقت را
فاطمه حرمت است حرمت را
فاطمه فاطمه است بی کم و کاست
فاطمه زهره است ظلمت را
برخی از ابیات زیر را صابر خراسانی به زیبایی خوانده است
اینجا +++ در محضر رهبر انقلاب
دیدار زیبا میشود با چشمهایت
غرق تماشا میشود با چشمهایت
لب تشنه ای که زیر پلکت مینشیند
سیرابِ دریا میشود با چشمهایت
اى ازلیت به تـــــربت تـــــو، مخمـــّر وى ابــدیت بــه طلعت تو، مقرّر
آیت رحمت ز جلــــوه تــــــو هویـــدا رایت قــدرت در آستین تو مُضْمَر
جــــودت هم بسترا به فیض مقدس لطفت هم بالشا به صدرِ مُصَدّر
عصمت تو تا کشید پرده به اجسام عالَـــم اجســام گردد عالَم دیگر
کسر به معنای شکستن است و رض مرتبه ی بالاتر از ان به معنای خرد شدن و کوبیده شدن.
لکن کسر الضلع لیس ینجبر * إلا بصمصام عزیز مقتدر
إذ رض تلک الأضلع الزکیة * رزیة لا مثلها رزیة
تعبیر " رض " تا جایی که دیده شد درباره سه نفر از معصومین علیهم السلام ذکر شده :
اول : حضرت زهرا سلام الله علیها
( منقول و نیازمند تحقیق )
دوم : حضرت امام حسین علیه السلام
اسد بن مالک - لعنه الله - از جمله ۱۰ نفری بود که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام بر بدن مبارک او با اسب تاختند و استخوان ها و سینه آن حضرت را درهم شکستند و چون نزد ابن زیاد ملعون رفتند، خواست اظهار خوش خدمتی کند و جایزه بگیرد، شعری به این مضمون خواند:
«نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعسوب شدید الأسرة
( در لهوف ااین شعر ذکر شده)
سوم : حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ ( صلوات بر امام کاظم علیه السلام)
اصول کافی ج2ص459 / قال رسول الله صلی الله علیه وآله :
اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ .
هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید.
نهج البلاغه خطبه 176 / قال امیرالمؤمنین علیه السلام :
وَ اعلَموا اَنَّ هذَالقُرآنَ هُوَ النّاصِحُ الَّذی لا یَغُشُّ، وَالهادِی الَّذی لایُضِلُّ ، وَالمُحَدِّثُ اَّلذی لایَکذِبُ .
بدانید که این قرآن پندآموز است که خیانت نمی کند؛ وهدایت گری است که گمراه نمی سازد ؛ وسخن گویی است که دروغ نمی گوید .
شیعه در اصطلاح دارای معانی مختلفی است و بسیاری از محققین به این نکته در اثار خود توجه نکرده اند و لذا دچار شبهه شده اند.
از مهمترین معانی شیعه میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
1 . شیعه به معنای کسی که خلیفه بلافصل بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله را بالنص ، حضرت علی علیه السلام میداند.
2 . شیعه به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی (علیه السلام).
3 . شیعه یعنی کسی که حضرت علی (علیه السلام) را از عثمان برتر می داند و در مقابل شیعه علی (علیه السلام) شیعه عثمان قرار دارد.
4 . شیعه کسی است که حضرت علی (علیه السلام) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می داند.
به عنوان مثال اگر در تاریخ میخوانیم که شافعی (امام شافعیه از فرق اهل سنت) و یا " ابن عبد ربّه اندلسی " (متوفای 328 ق) صاحب کتاب عقد الفرید متهم به شیعی گری بوده معنایش این نیست که انها علی علیه السلام را خلیفه بلافصل پیامبر صلی الله علیه و اله میدانسته اند ، بلکه به معنای این است که انها دوستدار و محب علی علیه السلام بوده اند و یا او را از سایر خلفا برتر میدانسته اند و الا مسلم است که انها سنی مذهب بوده و به خلافت اولی و دومی و سمی هم معتقد بوده اند.
و یا اگر میخوانیم که شیعیان کوفه به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند مراد شیعه به معنای اول نیست.
به کتاب رسول جعفریان : تاریخ تشیع در ایران ، مراجعه شود.
مسعدة بن صدقه از راویان کثیر الروایه است. بعضا روایات او نیز از روایات مهم است. اما توثیق او محل بحث است. در بحث اینکه در شبهات موضوعیه نیاز به بینه داریم یا خیر ، مدرک روایت اوست که اگر کسی در توثیق او شبهه نکند میتواند بگوید که در شبهه موضوعیه نیاز به بینه داریم.
تهذیب الأحکام؛ ج7، ص: 226
. عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ کُلُّ شَیْءٍ هُوَ لَکَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَیْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِکَ وَ ذَلِکَ مِثْلُ الثَّوْبِ یَکُونُ عَلَیْکَ قَدِ اشْتَرَیْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوکِ عِنْدَکَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِیعَ أَوْ قُهِرَ أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَکَ وَ هِیَ أُخْتُکَ أَوْ رَضِیعَتُکَ وَ الْأَشْیَاءُ کُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى یَسْتَبِینَ لَکَ غَیْرُ ذَلِکَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَیِّنَةُ
این نوشته در چهار بخش تنظیم شده است :
بخش اول : زن در عهد قدیم
بحش دوم : زن در عهد جدید
بخش سوم : زن از دیدگاه بزرگان مسیحی ( که خود شامل دو قسمت است : دیدگاه قدما و معاصرین )
بخش چهارم : نگاه انسانی اسلام به زن