معین الحق

سعی کنیم یاور حق باشیم

معین الحق

سعی کنیم یاور حق باشیم

جمع اوری یادداشتهای شخصی و برخی نظرات و دیدگاهها . مطالب علمی لزوما نظر نویسنده نمیباشد و چه بسا مطالبی را به عنوان یادداشت در اینجا نوشته ام تا مجددا به انها مراجعه کنم و درباره انها فکر کنم. نقل مطالب نویسنده باید با اجازه باشد.

۳۴ مطلب با موضوع «اصول فقه» ثبت شده است

صفحه 28 رسائل جلد 2 : مراد از ما موصول در حدیث رفع :

1-     مراد حکم باشد   2- مراد موضوع باشد      3- مراد فعل مکلف باشد.

توضیح مراد از رفع موضوع : مراد از موضوع فعل مکلف است اما نه به این معنی که فعل مکلف از شما برداشته شده زیرا واقعا فعل در عالم خارج انجام میشود و به این معنی هم نیست که شما نمیدانید که نفس این فعل شما چیست زیرا واقعا میدانید این عملی که بر ان اکراه شده اید اکل میته است یا این مایعی که نمیدانید چیست میخواهید انرا بنوشید و عنوان شرب بر ان صادق است. و به عبارت دیگر نفس عنوان فعل هم بر شما مجهول نیست.

مراد از رفع موضوع این است خصوص این عملی که حکم کلی ان بر شما معلوم است در خصوص این موردی که مکلف انرا انجام داده حکمش از شما برداشته شده. مثلا بر شرب خمر مجبور شده اید ، این فعل اگرکه اکراهی است حکمش از شما برداشته شده و در خصوص این فعل خود گناهی نکرده اید. اگر مورد اضطرار واقع شده اید حکم این فعل مورد اضطرار از شما برداشته شده. با اینکه میدانید اگر اضطرار نبود این فعل حکمش حرمت بود اما در خصوص این موضوع و فعلی که مورد اضطرار هستید حکمی ندارید. در مورد ما لا یعلمون هم یعنی در خصوص فعلی که عنوانش را نمیدانید که این فعل من شرب اب است یا شرب خمر حکمش از شما برداشته شده.پس مراد از رفع موضوع در مالایعلمون به قرینه سایر فقرات همین است که ذکر شد و شیخ اعظم هم در عبارت کوتاهی به این مطلب اشاره کرده : الظاهر من الموصول فی ما لا یعلمون : ... هو الموضوع  اعنی فعل المکلف الغیر المعلوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۰۲
معین الحق ..

سند روایت تحف العقول :

این شعبه صاحب کتاب شریف تحف در  دیباچه کتاب خود گفته است :

تحف العقول ؛ النص ؛ ص3 : أسقطت‏ الأسانید تخفیفا و إیجازا و إن کان أکثره لی سماعا و لأن أکثره آداب و حکم تشهد لأنفسها و لم أجمع ذلک للمنکر المخالف بل ألفته للمسلم للأئمة العارف بحقهم الراضی بقولهم الراد إلیهم و هذه المعانی أکثر من أن یحیط بها حصر و أوسع من أن یقع علیها حظر و فیما ذکرناه مقنع لمن کان له قلب و کاف لمن کان له لب.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۵۹
معین الحق ..

بحث کلامی صفحه 23 رسائل طبع مجمع الفکر

فاضل تونی با ایه دو کار کرده :

اول : با همین ایه برائت را اثبات کرده

دوم : این ایه منکر ملازمه را محکوم میکند.  ( مراد از عدم ملازمه هم عدم ملازمه بین حکم عقل و نقل است زیرا ایه میگوید تا رسول نیاید عذابی نیست خواه حکم عقلی باشد یا نه. پس حتی اگر حکم عقل هم بود اما بعث رسول نبود شما میتوانی گناه کنید )

صاحب قوانین به وی اشکال کرده که این کار فاضل تونی تناقض است : زیرا جمع کرده استدلال به ایه برای برائت  و بین رد بر کسی که منکر ملازمه است ( یعنی فاضل تونی میخواهد بگوید کسانی که به ایه برای رد ملازمه تمسک کرده اند کلامشان صحیح نیست)

کلام میرزای قمی ره :   

این ایه نفی فعلیت عقاب میکند و نفی فعلیت اعم از نفی عقاب است و این منافات ندارد که تا قبل از امدن رسول استحقاق عقوبت باشد. مثلا در ودیعه شارع هنوز نگفته که واجب است رد ودیعه اما عقل میگوید رد ودیعه واجب است. خب در اینجا ایرادی ندارد که استحقاق عقوبت باشد اما عقاب فعلی نباشد.

خلاصه تناقض این است که اثبات برائت مبتنی بر نفی استحقاق است و اثبات ملازمه هم مبتنی بر ثبوت استحقاق است. زیرا بحث ملازمه عقل و نقل در مرحله شانیت و استحقاق است نه در مرحله فعلیت.

 

 اصولییین که میگویند ارتکاب تتن عقوبت فعلی ندارد و حتی استحقاق عقوبت هم ندارد زیرا هنوز خبر ندارد. پس با ارتکاب تتن نه جهنم میروی و نه استحقاق عقوبت داری.

فاضل تونی میفرماید جناب اخباری : شما برای اثبات ملازمه باید نفی استحقاق کنید ولی ایه فقط نفی فعلیت کرد اما نفی استحقاق نکرد.

پس تناقض این میشود که بالاخره این استحقاق هست یا نه ؟ اگر بگویید استحقاق نیست در نتیجه برائت ثابت میشود اما ملازمه از بین میرود.  اگر بگویید استحقاق هست ان وقت ملازمه صحیح میشود اما برائت از بین میرود زیرا برائتی هم نفی فعلیت میکند و هم نفی استحقاق و شما میگویید استحقاق هست.

برای اثبات برائت باید بگوییم استحقاق عقوبت نیست و اگر قائل به ملازمه بشوی باید بگویی برائت نیست.

شیخ انصاری میگوید ما دفاع میکنیم از فاضل تونی و میگویند : ما برای اثلات ملازمه اثبات استحقاق میخواهیم . ایه نفی فعلیت کرد و منافاتی هم ندارد که عقوبت فعلی نباشد اما استحقاق باشد. اشکال شما این بود که

برائتنی ها باید دو کار کند برای اثبات برائت اول بگوید اول عقاب فعلی نیست و دوم بگوید استحقاق عقوبت هم ندارد. کار اول را ایه انجام میدهد. اما کار دوم را که نفی استحقاق است از خود اخباری میگیریم. زیرا انها گفته اند عمده دلیل برای عدم جریان برائت حدیث تثلیث است که عقاب فعلی را ثابت میکند و اجماع هم دارند کرده اند  که اگر جایی عقوبت فعلی نباشد استحقاق هم نیست. همین اعتراف اخباری برای ما کافی است تا برائت را جاری کنیم.

 نفی استحقاق فعلی را از ایه و نفی استحقاق را از اجماع انها میگیریم. پس ایه برائت را ثابت کرد و ملازمه را هم با اجماع انها درست میکنیم. ( نفی استحقاق ملازمه با نفی فعلیت دارد لذا اگر جایی عقل حکم کرد که مستحق عقوبت هستید فعلیت عقاب هم ثابت میشود مثل مساله ودیعه. پس کلام اخباری که منکر ملازمه است صحیح نیست ) . 

مرحوم اخوند ره اشکال میکنند که : این جدل است ، و میدانیم که در جدل الزام الخصم است و در برهان اقناع النفس . شما نفی فعلیت را از ایه و نفی استحقاق را از اعتراف خود او میگیرید. ولی جناب شیخ اعظم خود شما که حرف اخباری را قبول ندارید.  وانگهی خصم ( اخباری ) هم چنین مطلبی نگفته  و عدم ترتب عقاب بر حکم عقل هم نافاتی با استحقاق عقاب ندارد کما که در ظهار چنین است ( سوره مجادله ایه 2 : الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلاَّ اللاَّئِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ وَ زُوراً وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ

/ که ایه میفرماید حرام و قول زور است اما در انتها میفرماید خداوند غفور است لذا برخی استفاده کرده اند که حرام اما معفو است و لکن به این مطلب اشکال شده که در این صورت حرمت لغو است ) و نیز عزم در معصیت ( در بحث تجری چند نوع تجری هست که خود تجری اقسامی دارد که یک فرضش این است در ذهن و قلب خود نیت گناه کنی اما اقدام نکنی. این را هم برخی تجری میدانند و مستحق عقاب. ) 

"یورد التناقض علی من " مراد از "من" الموصوله ": مراد فاضل تونی است اما برخی گفته اند مراد وحید بهبهانی است و برخی هم گفته اند مراد فاضل جواد در حاشیه قوانین است اما صحیح این است که مراد فاضل تونی است که متاخر از خود میرزای قمی است زیرا امثال فاضل جواد بعد از میرزا هستند. 

مراد از من موصوله هم در عبارت : " رد من استدل بها " گفته اند اشعری است و لکن بهتر است بگوییم مراد اخباری است زیرا اشعری منکر ملازمه است از این جهت که وی کلا منکر حسن و قبح عقلی است و اصلا عقل را صاحب حکم نمیداند و قابلیت ادراک ندارد پس اصلا حکمی نیست نسبت به حسن و قبح تا بخواهد بحث از ملازمه کند اما اخباری میگوید که عقل حسن و قبح را درک میکند اما ملازمه ای با حکم شرع ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۴۳
معین الحق ..

مسائل کلامی علم اصول :

ان المسائل الکلامیة لها دور فی علم الاصول فمثلا فی باب حجبة الظواهر و التعارض و التزاحم و حجیة الاجماع و البرائة العقلیة و العلم الاجمالی و ملازمات العقلیة و غیرها یتمسکون بمسائل کلامیة نظیر : الحسن و القبح العقلیین و قاعدة اللطف ، و قبح التکلیف بمالایطاق و و ان فی افعال الله جل جلاله مصالح و ان فی اوامره و نواهیه حکمة و غیرها من المسائل الکلامیة.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۴۱
معین الحق ..

مباحث البرائه

المراد من البرائه اما برائة عقلیه و اما برائة شرعیه و البرائة الشرعیه علی قسمین : الاول : البرائة الشرعیه بالمعنی الاعم و موضوعها عدم مطلق البیان و هذه البرائة مورود ادلة الاحتیاط و هو نظیر : ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا و توضیحه : ان المراد من بعث الرسل هو الاعلام  و الایة فی قوة : ایها الناس اذا لم یورد ای دلیل و بیان فانتم فی رخصة و لکن دلیل الاحتیاط یقول انا البیان و علیه ادلة الاحتیاط وارد علیها.

والثانی : البرائه الشرعیه بالمعنی الاخص و هی اللتی موضوعها : عدم البیان علی الحکم الواقعی فلا یکفی البیان علی وجوب الاحتیاط حتی یرفع موضوعها و هو نظیر : "رفع ما لا یعلمون"

و هذه الدقیقه هی اللتی تفطن الیها الشیخ الاعظم و المعاصرین رضوان الله علیهم اجمعین :

و لذا قال المحقق اللنکرانی ره : ان الایه ( ای : ما کنا معذبین ... ) حتی اذا کان مدلولها البرائة و لکن لا یفید المقام لان ادلة الاحتیاط وارد علیها. ( انظر اصول فقه شیعه ج 10 ص 615  و جزوة الشیخ المحقق الاستاذ الشهیدی مباحث البرائه ص 151 )

......

و اعلم ان مورد الخلاف بین الاخباری و الاصولی فی الشبهة الحکمیة التحریمیة ، فالاصولی قائل بجریان البرائه و الاخباری قائل بوجوب الاحتیاط

 و النزاع بینهما ایضا صغروی بمعنی : انهم متفقون علی قبح العقاب بلا بیان و یقولون اذا لم یورد دلیل و بیان فلا یجب الاحتیاط و لکن الاخباری یقول  البیان موجود و هو ادلة وجوب الاحتیاط و التوقف فی الشبهات و الاصولی یعتقد بان ادلة البرائه الشرعیه مجوز لترک الاحتیاط.

.....

قیل : العذاب فی الایه : "ما کنا معذبین " المراد منه عذاب دنیوی و قد ورد علیها اشکالات و لکن یمکن ان یقال : بتناسب ایات القبل و البعد ، المراد من العذاب مجموع العذاب النیوی و الاخروی فراجع الایات الشریفه حتی تعلم.

و یمکن ان یقال بدلیل الاولویة ، اذا کان العذاب الدنیوی بعد بعث الرسال و تمامیت البیان ، فعذاب الاخروی اولی

.....

قال المحقق النائینی ره : المراد من بعث الرسل هو اتمام الحجة و الایه بصدد بیان ان لا یعذب الله قوما الا بعد اتمام الحجة علیهم ، وهذا غیر ما نحن بصدده ، و بعبارة اخری نحن بصدد بیان ان مشتبه الحرمه لیس بحرام ، فمثلا شرب التتن الذی کان حکمه مشتبه ، محکوم بالحلیه و الایه لا ترتبط بهذا المطلب.

لکن هذا خلاف متفاهم العرفی. لان المنساق من بعث الرسل هو بیان الاحکام  لا اتمام الحجة.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۳۶
معین الحق ..

المقام الاول : بیان الحکم الظاهری و والواقعی

للحکم الظاهری  و الواقعی اصطلاحان :

 الاول : ما قیل فی ابتداء البحث عن امکان حجیت الظن و انها : ان ما کتب فی اللوح المحفوظ هو حکم واقعی و ان ما وصل الینا من الامارات المعتبره هو حکم ظاهری و علیه ان : جمیع الاحکام اللتی مستندها الاجماع او الاخبار الآحاد و الاستصحاب و غیرهم ، هو حکم ظاهری. لانه یمکن ان یکشف خلافها. و استفاد من هذا الاصطلاح فی مباحث الاجزاء ایضا.

الثانی : ما قیل فی ابتداء البحث عن البرائه هو : ان الاحکام الواقعیه هو ما وصل الینا بطریق الامارات و الاحکام الظاهریه هو ما وصل الینا بطریق الاصول العملیه و وجهها ان الامارات لها حکایة عن الواقع و لسانها : ان ما استفاد بطریق الاماره هو مراة و حکایة عن الواقع الموجود فی اللوح المحفوظ. و اما الحکم الظاهری هو تعیین الوظیفه عند الشک و رفع التحیر و لیس له حکایة عن الواقع.

 

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۷:۳۵
معین الحق ..

سوالات میان ترم درس اصول فقه علامه مظفر. (اصول 4 ) جامعه الزهرا سلام الله علیها

1 . اشکال دور را در بحث تبادر ( از علائم حقیقت و مجاز ) توضیح دهید. 2 نمره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۰۶
معین الحق ..

توضیحی درباره بحث اجماع منقول / کتاب اصول فقه علامه مظفر ره

اجماع منقول :

مطلب اول :

اجماع دو قسم است :

1 - اجماع محصل : یعنی اجماعی که خود ما انرا بدست اورده ایم.

2 - اجماع منقول : اجماعی که دیگران انرا برای ما نقل کرده اند.

اجماع منقول خود دو قسم است :

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۲۹
معین الحق ..

توضیحی درباره بحث اجماع منقول / کتاب اصول فقه علامه مظفر ره

اجماع منقول :

مطلب اول :

اجماع دو قسم است :

1 - اجماع محصل : یعنی اجماعی که خود ما انرا بدست اورده ایم.

2 - اجماع منقول : اجماعی که دیگران انرا برای ما نقل کرده اند.

اجماع منقول خود دو قسم است :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۲:۲۷
معین الحق ..

مرحوم مظفر ره در بحث اجماع فرق بین خبر متواتر و اجماع را چنین بیان میکنند :

ان هناک فرقا بین الاجماع و الخبر المتواتر: ان الخبر دلیل لفظی على قول المعصوم ای انه یثبت به نفس کلام المعصوم و لفظه فیما اذا کان التواتر للفظ.

اما الاجماع فهو دلیل قطعی على نفس رأی المعصوم لا على لفظ خاص له، لانه لا یثبت به- فی ای حال- ان المعصوم قد تلفظ بلفظ خاص معین فی بیانه للحکم.

توضیح و تحقیق :

فرق اساسى بین «اجماع» و «خبر متواتر» آن است که با خبر متواتر (برفرض اینکه تواتر لفظى باشد) علاوه بر مضمون و معنا، عین سخن معصوم ثابت مى‏شود و اما اجماع تنها مضمون سخن معصوم را ثابت مى‏کند و لذا اجماع را بدلیل لبّى، نامگذارى کرده‏اند همانند دلیل عقلى، که بوسیله «اجماع» و «دلیل عقلى» اصل حکم شرعى ثابت مى‏شود و اما اینکه امام (ع) آن حکم را با چه الفاظى بیان فرموده باشد؟ ثابت نمى‏شود.

 البته اینکه دلیلی لفظى باشد یا  لبّى ، دارای ثمره است مثلا در شبهه مصداقیّه اگر مخصّص دلیل عامّ، دلیل لفظى باشد تمسّک به عامّ جایز نیست و اگر دلیل لبّى باشد تمسّک جایز خواهد بود .

 

اما بین خبر متواتر معنوی و اجماع فرقی وجود ندارد جز اینکه ممکن است گفته شود خبر متواتر معنوی از قبیل خبر حسی است اما اجماع از قبیل حدسیات میباشد.

فرق دیگری که به ذهن میرسد این است که اجماع ممکن است کاشف از وجود فقط یک روایت باشد اما تواتر معنوی از مجموعه ای روایات متعدد حکایت میکند که از انها میتوان مطلب واحدی را برداشت کرد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۶
معین الحق ..