معین الحق

سعی کنیم یاور حق باشیم

معین الحق

سعی کنیم یاور حق باشیم

جمع اوری یادداشتهای شخصی و برخی نظرات و دیدگاهها . مطالب علمی لزوما نظر نویسنده نمیباشد و چه بسا مطالبی را به عنوان یادداشت در اینجا نوشته ام تا مجددا به انها مراجعه کنم و درباره انها فکر کنم. نقل مطالب نویسنده باید با اجازه باشد.

پیامبران کتاب مقدس

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۱ ب.ظ

کدر کتاب مقدس کمتر پیامبری را میتوان یافت به که به وی نسبت ها و تهمت های عجیب و غریب و زشت نزده باشند. در این نوشته به چگونگی معرفی پیامبران و بیوگرافی اجمالی آنان در کتاب مقدس میپردازیم.

 

کمتر پیامبری را می توان در کتاب مقدس یافت که آماج تهمتها و نسبت های ناروا نبوده باشد از حضرت ابراهیم، یعقوب و موسی علیهم السلام گرفته تا حضرت مسیح.

 

بیوگرافی اجمالی پیامبران و شخصیت های برجسته کتاب مقدس چنین است:

" به خدا پرخاش می کنند ، زن و کودک شیرخواره را سر می برند، بت میپرستند، بتکده می سازند، با زن شوهر دار زنا می کنند و سپس همسر وی را می کشند. زنازاده و فرزندان فاحشه اند، از شدت شراب خواری مست می شوند، خیانت می کنند، به خدا دروغ می بندند، فحاشی میکنند و ... "

آنچه گفته شد بیوگرافی معلمانی است که خداوند در کتابمقدس برای بشریت گسیل داشته ، اکنون شایسته است با انبیا کتاب مقدس بیشتر آشنا میشویم !

 

 1-پیامبر مست و برهنه

پس از طوفان، نوح  ...

به فلاحت زمین شروع کرد و تاکستانی غرس نمود. 21 و شراب نوشیده مست شد و در خیمة خود عریان گردید. 22 و حام پدر کنعان برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد.“

(پیدایش 9 : 20 ـ 27)

 

2-غیرت ابراهیم علیه السلام پدر ادیان الهی

 

«و ابرام به مصر فرود آمد... به زن خود سارا می گفت: اینک می دانم که تو زن نیکو منظر هستی همانا چون اهل مصر تو را ببیند گویند این زوجه اوست پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند پس بگو که تو خواهر من هستی... و امرای فرعون او را دیدند و او را در حضور فرعون ستودند پس وی را به خانه   فرعون در آوردند و به خاطر وی با ابرام احسان نمود و او صاحب میش ها و گاوان و ... شد و خداوند فرعون و اهل خانه او را سبب سارای زوجه ابرام به  بلایای سخت مبتلا ساخت و فرعون ابرام را خوانده گفت: ... چرا گفتی او خواهر منست، که او را به زنی گرفتم»

(پیدایش 12 : 10 – 19)

 

3-زنای لوط و دخترانش

بعد از عذاب قوم لوط وی با دخترانش به غاری در صوغر رفتند و در آنجا زندگی می گذراندند که ....

 

دختر بزرگ به کوچک گفت: “پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان به ما درآید. 32 بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم و با او همبستر شویم تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.” 33 پس در همان شب پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد."

و واقع شد که روز دیگر بزرگ به کوچک گفت: “اینک دوش با پدرم همخواب شدم امشب نیز او را شراب بنوشانیم و تو بیا و با وی همخواب شو تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.” 35 آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند و دختر کوچک همخواب وی شد و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. 36 پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. "

(پیدایش 19 : 30ـ 38)

 

4-دروغ بستن پیامبر به خدا

نبی سالخورده ای در شهر بیت ئیل ساکن بود که خبر دار شد نبی دیگری وارد شهر شده و قصد عزیمت از این شهر را دارد شتابان سر راه نبی رهگذر رفت و ...

 

مرد خدا را گفت: “همراه من به خانه بیا و غذا بخور.” 16 او در جواب گفت که “همراه تو نمیتوانم برگردم.... 17 زیرا که به فرمان یَهُوَه به من گفته شده است که در آنجا نان مخور و آب منوش و از راهی که آمدهای مراجعت منما.”

او وی را گفت: “من نیز مثل تو نبی هستم و فرشتهای به فرمان یَهُوَه با من متکلم شدهگفت او را با خود به خانهات برگردان تا نان بخورد و آب بنوشد.” اما وی را دروغ گفت. 19 پس همراه وی در خانهاش برگشتهغذا خورد و آب نوشید.

و به آن مرد خدا که از یهودا آمده بود ندا کرده گفت: “یَهُوَه چنین میگوید: چونکه از فرمان یَهُوَه تمرد نمودهحکمی را که یَهُوَه خدایت به تو امر فرموده بود نگاه نداشتی 22 و برگشته در جایی که به تو گفته شده بود غذا مخور و آب منوش غذا خوردی و آب نوشیدی لهذا جسد تو به قبر پدرانت داخل نخواهد شد.” 23 پس بعد از اینکه او غذا خورد و آب نوشید الاغ را برایش بیاراست یعنی به جهت نبی که برگردانیده بود. 24 و چون رفت شیری او را در راه یافته کُشت و جسد او در راه انداخته شد "

 (اول پادشاهان 13 : 11 ـ 26)

 

5-خیانت یعقوب

اسحاق دو فرزند داشت عیسو و یعقوب وی در اواخر عمر خود نابینا شده بود و تصمیم گرفت پس از خود برکت را به  دست عیسو بسپارد اما رفقه همسر اسحاق بیشتر مایل بود یعقوب مالک برکت گردد. اسحاق عیسو را طلبید و به وی گفت برو و دو نخجیر صید کن و برای من بیاور تا ...

 و رفقه جامة فاخر پسر بزرگ خود عیسو را که نزد او در خانه بودگرفته به پسر کهتر خود یعقوب پوشانید 16 و پوست بزغاله ها را بر دستها و نرمة گردن او بست. 17 و خورش و نانی که ساخته بود به دست پسر خود یعقوب سپرد. 

18 پس نزد پدر خود آمده گفت: “ای پدر من!” گفت: “لبیک تو کیستی ای پسر من؟” 19 یعقوب به پدر خود گفت: “من نخست زادة تو عیسو هستم.

 (اسحاق) او را نشناخت زیرا که دستهایش مثل دستهای برادرش عیسو موی دار بود. پس او را برکت داد. 24 و گفت: “آیا تو همان پسر من عیسو هستی؟” گفت: “من هستم.”

پس گفت: “نزدیک بیاور تا از شکار پسر خود بخورم و جانم تو را برکت دهد.” پس نزد وی آورد و بخورد و شراب برایش آورد و نوشید. 26 و پدرشاسحاق به وی گفت: “ای پسر من نزدیک بیا و مرا ببوس.” 27 پس نزدیک آمده او را بوسید و رایحة لباس او را بوییده او را برکت داد "

پس از رفتن یعقوب عیسو از راه رسید و غذایی طبخ کرد و نزد پدر آورد:

پدرش اسحاق به وی گفت: “تو کیستی؟” گفت: “من پسر نخستین تو عیسو هستم.” 33 آنگاه لرزه ای شدید بر اسحاق مستولی شده گفت: “پس آن که بود که نخجیری صید کرده برایم آورد و قبل از آمدن تو از همه خوردم و او را برکت دادم و فی الواقع او مبارک خواهد بود؟”

... عیسو چون سخنان پدر خود را شنید نعره ای عظیم و بینهایت تلخ برآورده .” پس گفت: “آیا برای من نیز برکتی نگاه نداشتی؟” 37 اسحاق در جواب عیسو گفت: “اینک او را بر تو آقا ساختم و همة برادرانش را غلامان او گردانیدم و غله و شیره را رزق او دادم. پس الآن ای پسر من برای تو چه کنم؟” 38 عیسو به پدر خود گفت: “ای پدر من آیا همین یک برکت را داشتی؟ به من به من نیز ای پدرم برکت بده!” و عیسو به آواز بلند بگریست"

 (پیدایش 27 : 1 ـ 40)

 

 6-داستان داود و همسر اوریا

و واقع شد در وقت عصر که داود از بسترش برخاسته بر پشتبام خانة پادشاه گردش کرد و از پشت بام زنی را دید که خویشتن را شستشو میکند و آن زن بسیار نیکومنظر بود. 3 پس داود فرستاده دربارة زن استفسار نمود و او را گفتند که “آیا این بتشَبع دختر اَلِیعام زن اُوریای حِتِّی نیست؟” 4 و داود قاصدان فرستاده او را گرفت و او نزد وی آمده داود با او همبستر شد و او از نجاست خود طاهر شده به خانة خود برگشت. 5 و آن زن حامله شد و فرستاده داود را مخبر ساخت و گفت که من حامله هستم.

 6 پس داود نزد یوآب فرستاد که اوریای حِتِّی را نزد من بفرست و یوآب اُوریا را نزد داود فرستاد. 7 و چون اوریا نزد وی رسید داود از سلامتی یوآب و از سلامتی قوم و از سلامتی جنگ پرسید. 8 و داود به اوریا گفت: “به خانهات برو و پایهای خود را بشو.” پس اوریا از خانة پادشاه رفت و از عقبش خوانی از پادشاه فرستاده شد. 

9 اما اُوریا نزد در خانة پادشاه با سایر بندگان آقایش خوابیده به خانة خود نرفت. 10 و داود را خبر داده گفتند که “اُوریا به خانة خود نرفته است.” پس داود به اُوریا گفت: “آیا تو از سفر نیامدهای پس چرا به خانة خود نرفتهای؟

اُوریا به داود عرض کرد که “تابوت و اسرائیل و یهودا در خیمهها ساکنند و آقایم یوآب و بندگان آقایم بر روی بیابان خیمه نشینند و آیا من به خانة خود بروم تا اکل و شرب بنمایم و با زن خود بخوابم؟ به حیات تو و به حیات جان تو قسم که این کار را نخواهم کرد.”

و بامدادان داود مکتوبی برای یوآب نوشته به دست اوریا فرستاد. 15 و در مکتوب به این مضمون نوشت که “اوریا را در مقدمة جنگِ سخت بگذارید و از عقبش پس بروید تا زده شده بمیرد.”

(دوم سموئیل 11: 2-27)

 

7-اما آیا داود پیامبر بود؟

در جای جای کتاب مقدس از مکالمه ی او با خداوند صحبت شده است. از جمله اول سموئیل 23 : 2 و 4 و دوم سموئیل 2 : 1 .

در دوم سموئیل 2۳ : 1 -2 آمده است:

«و این است سخنان آخر داود :وحی داود بن یسا و وحی مردی که بر مقام بلند ممتاز گردید، مسیح خدای یعقوب و مغنّی شیرین اسرائیل روح خداوند به وسیله من متکلم شد و کلام او بر زبانم جاری گردید »

در رساله به عبرانیان، نام داود در زمره اسامی پیامبران آمده است:

« و دیگر چه گویم؟ زیرا که وقت مرا کفاف نمی دهد که از جدعون و باراق و شمشون و یفتاح و داود و سموئیل و انبیا اخبار نمایم که از ایمان تسخیر ممالک کردند و به اعمال صالحه پرداختند (عبرانیان 11 : 32 – 33)

حتی اگر از تمام این آیات صرف نظر نماییم توصیف ذیل در بیان مقام و عظمت داود کافی است :   

« و من پادشاه خود را نصب کرده ام بر کوه مقدس خود صهیون، فرمان را اعلام می کنم خداوند به من گفته است تو پسر من هستی، امروز تو را تولید کردم » ( مزامیر 2 : 6 - 7

 

8-بت خانه سلیمان

 سلیمان ...را هفتصد زن بانو و سیصد متعه بود و زنانش دل او را برگردانیدند. 4 و در وقت پیری سلیمان واقع شد که زنانش دل او را به پیروی خدایان غریب مایل ساختند ... 5 پس سلیمان در عقب عشتورَت خدای صیدونیان و در عقب مِلکوم رِجسِ عمونیان رفت.

 ... 7 آنگاه سلیمان در کوهی که روبروی اورشلیم است مکانی بلند به جهت کَموش که رِجسِ موآبیان است و به جهت مولَک رِجسِ بنیعمون بنا کرد. 8 و همچنین به جهت همة زنان غریب خود که برای خدایان خویش بخور میسوزانیدند و قربانیها میگذرانیدند عمل نمود.

 (اول پادشاهان  11: 3-8)

 

البته برخی معتقدند که سلیمان پیامبر نبوده است.  اما واقعیت این است که شخصیت برجسته سلیمان در کتاب مقدس آمده   است و به سختی می توان قبول نمود که او پیامبر نبوده باشد.

«چونکه اسم او سلیمان خواهد بود... و او پسر من خواهد بود و من پدر  او خواهم بود و کرسی سلطنت او را بر اسرائیل تا ابدالآباد پایدار خواهم  گردانید »

 (اول تواریخ 22 : 9 – 10)

«خود را از او دور نخواهم کرد....»       (اول تواریخ 17:7 – 14)

 مهمتر از تمام این توصیفات آنکه خداوند دوبار بر سلیمان ظاهر شده بود:

 «خداوند بار دیگر به سلیمان ظاهر شد چنانکه در جیحون بر وی ظاهر  شده بود»

(اول پادشاهان 9 : 2)

 

9-داود، سلیمان و عیسی علیهم السلام، فرزندان زنازاده

 

« و یهودا زنی مسمّی به تامار برای نخست زاده خود عیر گرفت... چون یهودا او را بدید ، وی را فاحشه پنداشت زیرا که روی خود را پوشیده بود، پس از راه به سوی او میل کرده گفت: بیا تا به تو در آیم، زیرا ندانست که عروس اوست... و چون وقت وضع حملش رسید اینک توأمان در رحمش بودند... پس او را فارص نام نهاد» ( پیدایش 38 : 6 - 29 )

 

در انجیل متی آمده است که عیسی، سلیمان و داود همگی از نسل فارص  ولد الزنا بوده اند. (متی 1 : 3 - 16 )

علاوه بر این در مورد حرامزاده در کتاب مقدس آمده است:

« حرام زاده داخل جماعت خداوند نشود حتی تا پشت دهم احدی از او داخل جماعت خداوند نشود» (تثنیه 23 : 2)

 

10-الیشع: اطفال را لعن و نفرین می کند

 

«و از آنجا به بیت ئیل بر آمد و چون او به راه بر می آمد اطفال کوچک از شهر بیرون آمده او را سخریّه نموده گفتند: « ای کچل بر آی ای کچل بر آی» و او به  عقب برگشته ایشان را دید و ایشان را به اسم یهوه لعنت کرد و دو خرس از جنگل بیرون آمده چهل و دو پسر از ایشان بدرید» (دوم پادشاهان 2 : 23 – 24)

                                       

11-موسی و بی ادبی در سخن گفتن با خداوند

 

«و موسی به خداوند گفت: چرا به بنده ی خود بدی نمودی ؟ ... آیا من به تمامی این قوم حامله شده یا من ایشان را زاییده ام که به من می گویی ایشان را در آغوش خود بردار... گوشت از کجا پیدا کنم تا به همه ی این قوم بدهم؟ ... و اگر با من چنین رفتار نمایی پس هر گاه در نظر تو التفات یافتم مرا کشته نابود ساز تا بدبختی خود را نبینم.»

                                                                                                                    (اعداد 11 : 11-15)

 

12-هارون سازنده گوساله معروف بنی اسراییل

 

«و موسی به هارون گفت: این قوم به تو چه کرده بودند که گناه عظیمی برایشان آوردی؟ هارون گفت:... و به من گفتند برای ما خدایان بساز که  پیش روی ما بخرامند... بدیشان گفتم هر که را طلا باشد آن را بیرون کند  پس به من دادند و آن را در آتش انداختم و این گوساله بیرون آمد» (خروج 32 : 21 -24)                                      

         

« و خداوند بر هارون بسیار غضبناک شده بود تا او را هلاک سازد»  (تثنیه 9 : 20)

 

در این فقرات بروشنی ، هارون یک فرد عصیانگر معرفی می شود، اما بهتر است شخصیت او را از کتاب مقدس بررسی کنیم : هارون پیامبر خداوند بوده و همراه و یاور موسی و حتی معجزه ی تبدیل عصا به اژدها نیز از او صادر شده است.

 

« و خداوند به موسی گفت ببین تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون، نبی تو خواهد بود» (خروج 7 : 1)

 

« و هارون عصای خود را پیش روی فرعون و پیش روی ملازمانش انداخت و اژدها شد» 

(خروج 7 : 10)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۰
معین الحق ..

مسیحیت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی